دفتر خاطرات
تاريخ : برچسب:, | | نویسنده : Reza & Ayla

دفتر خاطرات
 
دگر ورق نمی زنم
بار خاطرات چه سنگین است
تو در خاطراتم محفوضی
یک روز به ان ها جان بخشیدی
یک روز ان ها به تو جان باختن
ورق نمی زنم
به پایانی میرسیم که چشیده ام
گل خشک های لابه لای هر ورق چو دل خرد میشود
دفتری که نقش ما دونفر را در زندگی هم
به نقش میکشد
که مرا بس است
اثباتی که یک روز در زندگیت بوده ام
دفتر خاطرات
احساساتم را درک کرد
اشک هایم را بر ورق هایش سپردم
یاد اور روز های با تو
بی تو بودن
ورق نمیزنم تو نیستی
خاطرات نبودنت را یاد اوریست
دفتر خاطراتی که
خالقش تو بودی
دفتری که کنار پنجره
و من بی بهانه نمی توانم از تو بنویسم
بهانه  تو بودی
دفتر خاطراتم وسیعت پایان یک عشق
برای کسانی که عاشق خواهند شد
تو  فانی
خاطرات جاودان

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







  • روزمره
  • چاله