دفتر خاطرات
دگر ورق نمی زنم
بار خاطرات چه سنگین است
تو در خاطراتم محفوضی
یک روز به ان ها جان بخشیدی
یک روز ان ها به تو جان باختن
ورق نمی زنم
به پایانی میرسیم که چشیده ام
گل خشک های لابه لای هر ورق چو دل خرد میشود
دفتری که نقش ما دونفر را در زندگی هم
به نقش میکشد
که مرا بس است
اثباتی که یک روز در زندگیت بوده ام
دفتر خاطرات
احساساتم را درک کرد
اشک هایم را بر ورق هایش سپردم
یاد اور روز های با تو
بی تو بودن
ورق نمیزنم تو نیستی
خاطرات نبودنت را یاد اوریست
دفتر خاطراتی که
خالقش تو بودی
دفتری که کنار پنجره
و من بی بهانه نمی توانم از تو بنویسم
بهانه تو بودی
دفتر خاطراتم وسیعت پایان یک عشق
برای کسانی که عاشق خواهند شد
تو فانی
خاطرات جاودان
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.